معنی تخم زئن - جستجوی لغت در جدول جو
تخم زئن
بذر افشاندن
ادامه...
بذر افشاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
به کسی زخم و جراحت وارد کردن
ادامه...
به کسی زخم و جراحت وارد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
در کشاورزی شیار کردن زمین برای کاشتن تخم، شخم کردن
ادامه...
در کشاورزی شیار کردن زمین برای کاشتن تخم، شخم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تخت زدن
تخت زدن
نصب کردن تخت
ادامه...
نصب کردن تخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شیار کردن زمین با گاو آهن یا تراکتور برای زراعت شخم کردن
ادامه...
شیار کردن زمین با گاو آهن یا تراکتور برای زراعت شخم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زخم زدن
زخم زدن
آنکه جراحت وارد کند جارح
ادامه...
آنکه جراحت وارد کند جارح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر زخم زدن
زخم زدن
((~. زَ دَ))
جراحت وارد کردن
ادامه...
جراحت وارد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر شخم زدن
شخم زدن
Plow
ادامه...
Plow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
Wound
ادامه...
Wound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
blesser
ادامه...
blesser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
labourer
ادامه...
labourer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
verwonden
ادامه...
verwonden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
arar
ادامه...
arar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
membajak
ادامه...
membajak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
ploegen
ادامه...
ploegen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
घाव करना
ادامه...
घाव करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
हल चलाना
ادامه...
हल चलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
melukai
ادامه...
melukai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
arare
ادامه...
arare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
밭을 갈다
ادامه...
밭을 갈다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
herir
ادامه...
herir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
伤害
ادامه...
伤害
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
ferire
ادامه...
ferire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
arar
ادامه...
arar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
ferir
ادامه...
ferir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
耕
ادامه...
耕
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
orać
ادامه...
orać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
zranić
ادامه...
zranić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
орати
ادامه...
орати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
поранити
ادامه...
поранити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
pflügen
ادامه...
pflügen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
verletzen
ادامه...
verletzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر شخم زدن
شخم زدن
شُخم زَدَن
пахать
ادامه...
пахать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
ранить
ادامه...
ранить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر زخم زدن
زخم زدن
زَخم زَدَن
לפצוע
ادامه...
לפצוע
دیکشنری فارسی به عبری